- گران سنگی
- سنگینی ثقل: دید چیزی بگران سنگی چون با هوی کرد... (سوزنی)، وقار تمکین مقابل سبکساری: و اگر از گران سنگی و آهستگی نکوهیده گردی دوست تر دارم که از سبکساری و شتابزدگی ستوده گردی، شکوه سرفرازی، قناعت خرسندی، گرانقیمتی پر بهایی: تنگدل شدن جهان از ان تنگی یافت نان عزت گران سنگی. (نظامی)
معنی گران سنگی - جستجوی لغت در جدول جو
- گران سنگی ((سَ))
- سنگینی، وقار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگین، ثقیل، باوقار، موقر، قانع، بردبار، خوب، قیمتی
سنگین وزین ثقیل: عمودی گران سنگ در پیش کوهه زین فرو برده، با وقار با تمکین و قور مقابل سبکسار: از او شخصی فرو افتد گران سنگ زبیم جان زند در کنگره چنگ. (نظامی)، با شکوه سرفراز، قانع خرسند، قیمتی ثمین پربها مقابل سبک سنگ
کیفیت گران سایه گران سایه بودن
وزین، سنگین، گران قیمت، برای مثال چو شاه آن متاع گران سنج دید / چو دریا یکی دشت پرگنج دید (نظامی۵ - ۸۰۲)
سنگین وزین: چو شاه آن متاع گران سنج دید چو دریا یکی دشت پر گنج دید. (نظامی)
تکبر غرور، صاحب سپاه انبوه بودن سپهسالار، مستی و مخموری، خشم غضب
وزین، سنگین، ثقیل